با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بــه تـِعدآد نــَפֿــ هـآے یــک پـآکــَت ســیگــآر . .
کــَم اَســت ، مـے دآنــَم . .
اَمـآ بـآ عـِشــق تـو בوב مــے شـُבَنـב وَ بــَر بـآב مــے رَفـتـَنـב
هوس سیگار کشیدن روی پشت بام
چند وقتیه به جونم افتاده
دلم میخواد به آسمون نزدیکتر بشم
دودش که اذیتت نمیکنه خدا…!
من و سیگار درد مشترکیم …
از هردویمان کسی خوب کام گرفت
و بعد زیر پا له کرد درست زمانیکه به آخر رسیدیم !
میگن سیگار به آدم آرامش میده !
کاش یکی پیدا میشد بتونه قد یه نخ سیگار باشه …
تکلیف گفتنی ها که معلوم است …
زحمت نگفتنی ها هم می افتد بر گردن سیگار …
عشق مثله سیگار میمونه ،
اگه خاموش بشه میتونی دوباره روشنش کنی
اما هیچ وقت دیگه اون مزه ی اول رو نداره …
نپرس چرا سیگار میکشی ،
بپرس چی میکشی که انقدر سیگار میکشی !
آدم برفی هم گفت : تو به جای هویج برایم سیگار بگذار ،
خودم از پس بهار بر می آیم !
یه سری حرفای تلخ هست که باید نگفت و قورت داد و به گور برد
هرچی بیشتر از این حرفا داشته باشی,
بیشتر سیگار به دهنت شیرین میاد …
همین!
رو پاکت سیگار نوشته بود
“سیگار برای شما واطرافیانتان زیان آور است”
تو دلم گفتم: تو یه نفر اطراف من پیدا کن
قول میدم به خاطر اونم که شده سیگارو ترک کنم
عکس دل و جیگر سیاه میزنن رو پاکت سیگار که به خیال خودشون ما رو ترک بدن …
مَشتی ما اگه دل و جیگرمون نسوخته بود که سمت سیگار نمیرفتیم …
سیگاری روشن میکنم و به خاموش بودنم فکر میکنم
کام عمیق همراه آهی کوتاه…
بیرون میدم دودش رو کمرنگ میشه…
مثل خودم . . .
نفسم میگیره از زندگی اجباری…
سیگار میسوزد، کم میشود ، ولی تکرار میشود
من میسوزم…
کم میشوم…
ولی دیگر تکرار نمیشوم…
طعم تلخ سیگارو دوست دارم تلخ مثل آخرین بوسه ی لعنتی ما تلخ مثل آخرین دروغ تو که باز هم همو می بینیم تلخ مثل نبودنت . . . !
زندگی میگفت از هر چیز مقداری باقی می ماند . . .
دانه های قهوه در شیشه ، چند سیگار در پاکت و کمی درد در آدمی . . .
سیگار م را بیرون میکشم . . .
نه برای اینکه کسی از دودش آزرده نشود !
برای اینکه نمیخواهم نمیخواهم کسی در غم و دود سیگارم شریک شود . . .
تنها آمده ام اینجا . . .
تا شاید دود سیگار فضای زخمم را مه آلود کند . . .
هنوز هم به هوای دو نفره بودن هایمان سوال همیشگی را تکرار میکنم . . .
آتش داری ؟!
ولی دیگر تو پاسخگوی این سوال تکراری نیستی . . .
وقتی تو خیابون پشت سر هم سیگار دود میکنم ، همه یجوری نگام میکنن و میگن : جوون حیف شدش ، ولی روزی که داشتم زار زار گریه میکردم، ینفرم با خودش نگفت : طفلی چی میکشه با غمش . . .
تو را ترک کرده ام !
خلاصه خیلی فرق کرده ام با روز آخرین دیدار !
دیگر حتی با احتیاط بیشتری دل می بندم !
اما الان حس خوبی دارم از نبودنت !
شبیه دست فروبردن در جیب گرم پالتوی پارسال و پیدا کردن یک نخ سیگار . . .
برو ای دوست که درد دل ما بسیار است
مرهم دود دل ما فقط این سیگار است
روح دریایی خود را تو مینداز به آب
پشت دریا نبوود شهر بدان دیوار است
مچاله شده ام در خودم با بوی سیگار و طعم تلخ چای مانده . . .
پنجره را باز نکن ، امروز دلم می خواهد غمگین باشم . . .
کافه ام را می روم ، سیگارم را دود میکنم و آخر شب قدم زنان به خانه برمی گردم . . .
این روز ها هم اینطور میگذرند ، آرام و زیبا اما از آن آرام هایی که پایدار نیست و از آن زیبا هایی که ظاهریست . . .
بعضی انسانها با چشمهاشون گریه نمیکنن ، پا میشن ، یه سیگار بر میدارن و میرن تو بالکن . . .
کبریت بکش تا ستارهای به شب اضافه کنیم و خیره شو به مردمان تنهایی که در آسمان سیگار می کشند . . .